زندگینامه شهدای شهر طالخونچه
زندگینامه شهدای شهر طالخونچه
زندگینامه : شهید رمضانعلی عرب
شهید رمضانعلی عرب ، فرزند محمد علی به شماره شناسنامه 167 صادره از شهرضا ، در تاریخ 1/11/1340 هجری شمسی در خانواده ای متدین در شهر طالخونچه به دنیا آمد . ایشان اولین فرزند خانواده بودند که تحصیلات ابتدایی خود را در سن هفت سالگی در دبستان شهید مطهری شروع نموده ، در سال 1352 تحصیلات ابتدایی خویش را به پایان رسانید و مقطع راهنمایی را در سال 1354 به دلیل عدم وجود فضای آموزشی در طالخونچه شروع نمودند .
از آنجا که روحیه تلاش و مناعت طبع بالایی در خود داشتند در مدت یکسال وقفه ای که در تحصیلات خود داشتند به کارگری و کمک به پدرشان در زمینه کشاورزی مشغول بودند . یکی از مهمترین ویژگی های بارزی که در شهید عرب می توان یافت احترام بیش از حدی بود که نسبت به پدر و مادر خود ابراز می داشتند و اوقات فراغت خود چه ایام تحصیلات درسی و چه ایام تعطیل تابستان به کارگری و کسب هزینه های شخصی و تحصیلاتی خود اشتغال داشتند و مواقعی هم که پدر مشغول کارهای کشاورزی برای کشاورزان طالخونچه بودند به ایشان کمک می کردند که این خود نمایانگر احترام ایشان به پدر خویش می باشد .
در سال 1357 که مقارن با پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی بود مقطع تحصیلی دبیرستان را در رشته علوم انسانی دبیرستان فاضل مبارکه آغاز کردند .
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی دست توطئه ابر قدرتهای استعمارگر دنیا بالاخص آمریکا از آستین صدام بیرون آمد و جنگی نابرابر را توسط رژیم بعث عراق علیه ایران شروع نمودند .
در اوایل سال چهارم دبیرستان (61-60) بود که به فرمان حضرت امام خمینی (ره) لبیک گفتند و آن غیرت والا و شجاعت ایشان او را آرام نگذاشت و خود را از میدان تحصیل علم و دانش به میدان جانبازی کشاند تا شاهد به ثمر نشستن تمام مجاهدتها و عشقش به ابدیت باشد .
شهید بزرگوار در سال 1360 به عضویت پایگاه مقاومت بسیج جواد الائمه (ع) طالخونچه در آمدند و از همین زمان بود که شمیم روح افزای صفات عالی معنوی و روحی چنان وجود ایشان را سرشار از جوش و خروش ساخته بود که لحظه ای آرام و قرار نداشت .
ایشان ارتباط تنگاتنگی با علمای دینی محل خود داشتند و به مطالعه کتب دینی و مذهبی و ایدوئولوژیکی و جهان بینی می پرداختند ، چون چون فضای خانواده و اعتقادات مذهبی و دینی ، اقتضای چنین روحیه ای متعالی را در ایشان داشت .
مدت شش ماه در پایگاه بسیج فعالیت مستمر داشتند ، دوم فروردین ماه 1361 دوران آموزش نظامی خود را در پادگان ثارا... شهرضا شروع نمودند که این دوران آموزشی به طور فشرده به مدت پانزده روز به طول انجامید .
تاریخ اعزام شهید بزرگوار به جبهه 22/1/61 بود که چهل روز در جبهه حضور داشتند . در این مدت نامه هایی برای خانواده ارسال می کردند که بیشترین توجه ایشان در مورد خانواده ، توصیه شان به صبر در مورد والده مکرمه شان بود و آنچه در این نامه ها بیش از هر موضوعی جلب توجه می کرد این موضوع بود که شهادت خویش را پیشاپیش نظاره گر بودند چون در نامه هایشان تأکید داشتند : دیدار به کربلا !
......... سر انجام به آرزوی دیرینه خود دست یافتند و در تاریخ 30/2/61 در عملیات بیت المقدس در منطقه عملیاتی در آستانه آزادی خرمشهر در اثر اصابت ترکش ، از ناحیه قلب مجروح گردیده با نوشیدن شربت شهادت به وصال یگانه معبود و معشوق عالم دست یافتند .
وصیت نامه
بسم الله الرحمن الرحیم
انا لله و انا الیه راجعون ما از آنِ خداییم و به سوی او باز می گردیم
اگر ما بطور عمیق و از روی خلوص نیت به این آیه شریفه نظر بیفکنیم خواهیم دید که دنیا محل عبوری بیش نیست و انسانها برای این خلق نشده اند که در این دنیا زندگی بیهوده و بی هدفی را دنبال کنند . نه اینطور نیست ، بلکه تمام انسانها هدف های والایی را بایستی دنبال کنند و راهی را انتخاب کنند که این راه انتخاب شده به سوی الله باشد و همیشه برای پیروزی حق باشد و راه مردان خدا و پیروان خدا باشد و از آنجایی که جهاد دری از رحمت های الهی است که تنها بر روی دوستان و بندگان خاص خداوند گشوده می شود .
و من با دیدی گسترده و عمیق این راه را که جهاد و شهادت در راه خداست انتخاب کردم و این جان ناقابل را در راه قرآن و اسلام دهم که شاید این هدیه ناقابل را خداوند متعال از من قبول فرماید .
آری منافقین و کفار این را بدانند که راهی که من انتخاب کردم راهی نبود که کورکورانه و از روی نفس خود انتخاب کرده باشم ، بلکه راهی را انتخاب کردم که در این راه هدفهای والایی بوده که امیدوارم به هدفهای خود نائل گردم .
در نمازهای خود امام را دعا کنید که اگر ما اسلام را دریافتیم به همت و یاری این مرد جهان مستضعفین بوده در پایان از پدر و مادر و خویشان و دوستان خود خواهشمندم که راه مرا ادامه دهند و بر سر مزار من گریه و زاری نکنید چون منافقین و دشمنان اسلام شاد می شوند .
دیدار به کربلا ! خداحافظ
دوست شما رمضانعلی عرب
( والسلام )
زندگینامه :شهید علی تقی پور
رزمنده شهید علی تقی پور در سال 1343 در شهر طالخونچه در یک محیط مستضعف پا به عرصه وجود گذاشت و در همانجا دوران کودکی را سپری نمود و در سن 7 سالگی آغاز تحصیل نمود و دوران ابتدایی را با موفقیت پشت سر گذاشت و دوران راهنمایی را نیز در همانجا ادامه داد . او به دلیل هوش و استعداد وافر خود دوران راهنمایی را نیز با موفقیت می گذراند ، شهید تقی پور در همان دوران راهنمایی بود که توسط یکی از معلمانش به کتابهای معلم شهید مطهری و شریعتی آشنایی پیدا کرد و هر روز به آگاهی خود می افزود و علاوه بر این با دایر کردن کلاس اصول و عقاید اسلامی سطح فکر دانش آموزان را نیز بالا می برد .
از خصوصیات دیگر شهید کار توأم با تحصیل او بود که در کارهای کشاورزی پدر خود کمک می نمود .
شهید کلاس سوم راهنمایی را گذراند که انقلاب اسلامی همچون موجی طوفنده به حرکت در آمد . علی نیز به فعالیت خود گسترش داده و فعالیتهای بسیار زیادی را در طول انقلاب انجام داد .
شهید تقی پور در سال 58 برای بنیانگذاری دبیرستان در طالخونچه فعالیتهای چشمگیری را انجام داد و پس از آن سعی نمود تا هر چه بیشتر جو اسلامی و حزب اللهی را در مدرسه حاکم گرداند .
علی علاوه بر کوشش در مدرسه در مساجد نیز کارهای بسیاری می نمود از جمله تأسیس اولین کتابخانه در مسجد سجاد (ع) بود که کار بسیار مهمی بود .
از 31 شهریور ماه 1359 که جنگ تجاوز گرانه صدام آمریکایی بر علیه اسلام و جمهوری اسلامی آغاز شد علی به هر صورت که می توانست ماهیت این جنگ و تجاوز را برای مردم روشن می ساخت از جمله با تبلیغات ، جمع آوری کمک و .... .
شهید علی تقی پور در سال 1360 با احساس مسئولیت و احتیاج نیرو در استان بلوچستان این مأموریت را واجب تر از مدرسه دانسته و از طریق بسیج مستضعفین (مبارکه) عازم استان فقیر بلوچستان شد و پس از 3 ماه مأموریت به زادگاهش بازگشت و پس از حدود یک هفته خود را برای جنگ آماده ساخته و چند روز قبل از عملیات فتح المبین عازم جبهه جنوب (عین خوش) گردید و در حمله پیروزمندانه فتح المبین در تخلیه مجروحین نقش مهمی را ایفاء نمود . او پس از 45 روز تلاش پیگیر در منطقه جنوب به مرخصی آمد و پس از 6 روز با عزمی راسخ مجدداً عازم جبهه دار خوین گردید و در حمله عظیم بیت المقدس شرکت نمود او بعنوان یک رزمنده مراحل اول و دوم عملیات بیت المقدس را پشت سر گذاشت ولی دیگر خداوند او را به سوی خود خوانده بود و دیگر او مخلص شده بود و دیگر یک فرد عادی نبود او دیگر به درجه والای انسانیت رسیده بود ، او یک شاهد بود .
آری او در اوایل مرحله عملیات معجزه آسای بیت المقدس بود که که بر اثر ترکش خمپاره مزدوران آمریکایی صدام به شدت زخمی گشت ، او را به پشت جبهه منتقل می کنند و به یکی از بیمارستانهای تهران منتقل می کنند و پس از دو روز تلاش دکترها به نتیجه نرسیده و در بیمارستان نجمیه تهران دعوت حق را لبیک گفته و بهشت برین را به بهای خون خود خریداری نمود و به لقاء ا... پیوست .
پیکر پاک و مطهر این شهید عزیز در تاریخ 27/2/61 بر دوش هزاران تن از پویندگان راهش تشییع و در زادگاهش طالخونچه به خاک سپرده شد .
وصیت نامه
بسم الله الرحمن الرحیم
به نام خداوند متعال و پس از عرض سلام خدمت پدر و مادر و همه شهیدان تاریخ :
من به همه شماها سفارش می کنم که از خدا بترسید و ترس از خدا را شعار خود قرار دهید ، باید بدانید مرگ با عزت بهتر از زندگی با ذلت است .
مادرم باید بدانی که من از تو بیش از همه راضی هستم و هیچ ناراحتی از تو ندارم و همچنین پدرم باید بدانی که در همه کارها باید به یاد خدا باشی و هر کاری که می کنی خدا را در نظر داشته باش و هر کاری خدا دستور داده انجام بده .
برادران و خواهرانم را تا جایی که می شود به مدرسه ببرید .
امضاء علی تقی پور 19/12/60
زندگینامه : شهید ناصر حاج هاشمی
در سال 1343 در خانواده ای مستضعف و با ایمان در خطه خوزستان در شهر آبادان فرزندی به دنیا آمد که نامش را ناصر گذاشتند خانواده ایشان مدت 4 سال بعد از تولد ایشان به روستای طالخونچه مهاجرت نمودند .
ناصر از کودکی با اخلاق نیکو و شایسته با مردم برخورد می کرد و در سن 7 سالگی به دبستان رفت و دوره راهنمایی و دبیرستان را نیز در طالخونچه گذراند و تحصیلات خود را تا دوم دبیرستان ادامه داد .
او در انجمن اسلامی دبیرستان فعال بود و از اعضای فعال بسیج جواد الائمه (ع) طالخونچه نیز بود . ایشان در راهپیمایی ها و مجالس مذهبی و نماز جمعه شرکت می کرد .
ارتباط نزدیک و محبت آمیزی با دوستش رمضانعلی عرب داشت و هر دو از سنگر مسجد تا مدرسه تا جبهه و از سنگر جبهه تا شهادت با هم بودند .
ایشان در عزیمت به جبهه از پدر عزیزشان و برادر گرامیشان اصغر همیشه سبقت می گرفتند . از خصوصیات ایشان علاقه زیاد به حضرت امام (ره) بود و از ایشان به عنوان منجی ملت ایران یاد می کردند .
در عملیات بیت المقدس با رمز علی بن ابیطالب (ع) در تاریخ 16/2/61 شرکت نمود و دشمن را تا مرز بین المللی به همراه سایر رزمندگان به عقب راندند ، در پایان این مرحله از عملیات جهت استراحت به شهرک دار خوین رفتند و در مدت چند روزی که در آنجا بودند خودشان را برای مرحله نهایی عملیات بیت المقدس آماده می کردند که این مرحله در تاریخ 21/2/61 شروع گردید . ناصر با شجاعت وصف ناپذیری به دشمن حمله می کرد تا اینکه در 5کیلو متری خونین شهر از ناحیه پا مجروح می شود که یکی از هم سنگرانش پای او را پانسمان می کندو به او توصیه می کند به پشت جبهه برگردد ولی ناصر اعتنایی به پای مجروح نمی کند و دشمن را تعقیب می کند که در حین پیشروی گلوله هایی به شکم او اصابت می کند و بر اساس گفته هم رزمانش با فریاد یا مهدی ، یامهدی به درجه رفیع شهادت نائل می شود و به همراه دوست عزیز و صمیمی خود شهید عرب بر دوش مردم شهید پرور طالخونچه از مسجد امیرالمؤمنین (ع) تا گلستان شهداء تشییع و به خاک سپرده می شود .
زندگینامه : شهید زین العابدین زینلی
دانش آموز رزمنده زین العابدین زینلی فرزند حبیب اله پنجم خردادماه1341 در خانواده ای مذهبی در شهر طالخونچه متولد گردید و نام مبارک چهارمین امام شیعیان بر وی نهاده شد . در سن 7 سالگی پا به مدرسه و محل تعلیم و تربیت نهاد و با موفقیت دوره ابتدایی و راهنمایی را گذراند و در همین دوران بود که دوستان زیادی پیدا کرد و این دوستی تا سالهای آخر ادامه داشت و حتی با همدیگر به جبهه رفتند و عده ای از آنها به شهادت رسیدند .
در سال 57 مقارن با شروع انقلاب اسلامی به علت نبود دبیرستان در طالخونچه در دبیرستان فاضل شهرستان مبارکه ثبت نام نمود که با بازگشایی مدارس و اجتماع دانش آموزان در مدرسه ، انقلاب جان تازه ای یافت و مدرسه محلی بود برای جمع شدن افرادی آگاه . با شروع شدن تظاهرات افرادی وابسته بودند که با تظاهرات مخالفت می کردند و دانش آموزان را به آرامش دعوت می نمودند که با غلبه بر آنها هدف اصلی که سرنگونی طاغوت بود مورد توجه قرار گرفت و راهی خیابانها می گردیدند ؛ شهید در مبارزات علیه رژیم ستم شاهی بسیار فعال بودند و در تظاهراتی که به رهبری معلمین و روحانیون محل برپا می شد شرکت می نمود و حتی جزء افرادی بود که کفن پوش پیشاپیش مردم حرکت می کرد و از همان ابتدا جهت رهبر انقلاب یاری امام خمینی (ره) و دین اسلام پیمان بست و تا آخر هم مقاوم و پایدار بر سر پیمان خود ایستاد . با تشکیل بسیج وی وارد بسیج شد و همزمان در کلاسهای عقیدتی سیاسی شرکت می نمود و ضمن تحصیل در دبیرستان طالقانی طالخونچه ، تا سال چهارم دبیرستان به این فعالیتها ادامه داد تا اینکه امتحانات ثلث اول و دوم تمام شده بود که عاشقانه با عده ای از دوستانش آمادگی خود را جهت آموزش نظامی در بسیج اعلام نمودند و با اینکه به او اصرار می شد سال چهارم هستی و باید درست را تمام کنی ، می گفت : « حفظ اسلام و مملکت اسلامی مهمتر است » . بعد از گذراندن آموزش نظامی از طرف سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شهرستان شهرضا و کسب آمادگی نظامی ، ( با توجه به آموزش فشرده و بسیار مشکل) چند روز برای استراحت به منزل آمد و سپس روانه جبهه های جنگ گردید و در عملیات بیت المقدس ( آزاد سازی خرمشهر ) بعنوان تیربارچی شرکت کرد که در این عملیات پیروزمندانه بر اثر موج گلوله از ناحیه دست مجروح می شود و دو نفر از همرزمان وی به نام رمضانعلی عرب و ناصر حاج هاشمی به شهادت می رسند و در روز تشییع جنازه این دو شهید بنیاد شهید مبارکه به بسیج اعلام می کند که طالخونچه سه شهید دارد : « عرب ، حاج هاشمی و زینلی » که نام شهید عرب از بلندگوی بسیج اعلام می گردد ولی حاج هاشمی و زینلی را اعلام نکرده بودند و فقط برای ایشان قبر آماده شده بود و قرار بود که بعداً به خانواده ایشان خبر بدهند ولی قبل از اینکه شهدا را از مبارکه به طالخونچه انتقال دهند زین العابدین خودش با یک تاکسی از بیمارستان به منزل می آید که همه دوستان و آشنایان متعجب می شوند . پس از ورود ایشان به طالخونچه به بنیاد اعلام می شود که زینلی سالم است و متوجه شدند که شهید اعلام شده از روستای دیگری بوده است و ایشان در تشییع جنازه همرزمانش حاج هاشمی و عرب شرکت کرد و بعداً شهید علی محمد تقی پور در قبری که برای زین العابدین آماده شده بود به خاک سپرده می شود . بعد از عملیات بیت المقدس در امتحانات شهریور ماه شرکت کرد و یک تفت کوچک و عکس و یک شاخه گل روی صندلی ای که قرار بود شهید عرب روی آن امتحان بدهد گذاشت و به این طریق خاطره دوستش را زنده نگه داشت . پس از عملیات بیت المقدس و بعبودی از مجروحیت ، زین العابدین از طریق سپاه پاسداران انقلاب اسلامی مبارکه به جبهه حق علیه باطل اعزام شد و در عملیات محرم در تاریخ 12/8/61 که در سه مرحله انجام شد شرکت کرد و طبق اظهارات همرزمانش در مرحله اول و دوم سالم بود ولی بعد از عقب نشینی در مرحله سوم دیگر خبری از وی در دست نیست .
بسیجی شهید جاوید الاثر زین العابدین فردی بسیار خوش اخلاق و خوش برخورد بود و همیشه در جمع برادران و دوستان با مزاح باعث شادی آنها می شد . زین العابدین همیشه می گفت اکنون وقت امتحان الهی است و ما نباید فقط به عنوان عزاداری بر سر و سینه بزنیم بلکه باید در وقت آن هم عملاً پا به میدان جنگ بگذاریم و راه امام حسین (ع) را ادامه دهیم .
در فروردین سال 1383 که 23 سال از اعزام این رزمنده عزیز به جبهه ها می گذشت و به دلیل ایجاد تحولات در منطقه و تصرف کشور عراق بدست آمریکا ی جنایتکار و لغو قراردادهای تفحص پیکر شهداء ، بر اساس تدابیر ستاد فرماندهی کل قوا قرار بر این شد که مابقی عزیزان جاوید الاثر را به عنوان شهید اعلام نمایند ، که سر انجام خبر قطعی شهادت به خانواده ایشان اعلام گردید اما بسیار مظلومانه چرا که از این شهید والا مقام هیچ اثری نبود اما مردم فهیم و شهید پرور شهر طالخونچه بصورت نمادین این شهید را تشییع و یادبودی در گلزار شهدای شهر طالخونچه برای ایشان بنا گردید .
مراسم تجلیل از این شهید بدون پیکر با حضور انبوه مردم شهر طالخونچه و شهرهای اطراف بصورت گسترده و شایسته برگزار گردید . یادش گرامی و راهش پر رهرو باد .
وصیت نامه
بسم الله الرحمن الرحیم
شما هرگز به مقام نیکوکاران نخواهید رسید مگر آنکه از آنچه دوست دارید در راه خدا انفاق کنید .
السلام علیک یا ابا عبدالله
با سلام و درود فراوان بر امام زمان (عج) و نایب بر حقش خمینی کبیر . من اکنون که این نامه را می نویسم ممکن است تا چند روز دیگر برای همیشه با شما خداحافظی کنم و از شما برادران و خواهران ایمانی می خواهم که از اسلام و انقلاب پشتیبانی کنید و امام امت را تنها نگذارید که بعد از آن مانند مردم کوفه پشیمان خواهید شد . و من افتخار می کنم در زمانی زندگی می کنم که رهبرم مردی الهی و خدایی می باشد و پیروی از او افتخار می کنم و خود مدیون را قطره ای از دریای بیکران لطف الهی می دانم که شامل حالم شده ؛ چون این امام امت بودند که بعد از سالها دوباره اسلام را زنده کردند و مسلمانان را از خواب غفلت بیدار نمودند و به آنها عزت و بزرگی بخشیدند و من و شما هستیم که باید آنرا حفظ و حراست کنیم . برادران و خواهران عزیزم ؛ در همه کارها پیشتاز باشید و با نیت خیر هر کاری را انجام دهید تا مورد رضای خدا قرار گیرد و سفارش من این است که نباید فریب دشمنان اسلام را بخورید و مبادا خدای ناکرده امام و انقلاب را رها کنید . از امام امت پیروی کنید تا ان شاء الله در دنیا و آخرت سرافزار باشید و اکنون که عده ای از برادران عزیزمان شهید شده اند و رزمندگان دیگر سنگر آنها را پر کرده اند و اسلحه آنها را بر دوش دارند، و شما هم بعد از این نگذارید اسلحه هیچ شهیدی بر زمین بماند تا مبادا متجاوزان توان آنرا پیدا کنند که بر میهن عزیز ما و ناموس و ملتمان دست درازی کنند ما که خود را پیرو امام حسین (ع) می دانیم آگاه باشیم که در میدان عمل هم امتحان خواهیم شد که چقدر سخت است این امتحان و یکی از این میدانهای عمل همین میدان جنگ حق و باطل است که برای حفظ اسلام و انقلاب می باشد و اگر در هر جا و هر کاری که هستیم از انقلاب پشنیبانی نکردیم یا کوتاهی کردیم در نزد امام حسین (ع) شرمنده خواهیم شد . برادران و خواهران عزیز دفاع از انقلاب و اسلام با حضور درجبهه نیست؛ بلکه در پشت جبهه هم کشاورزان با کشاورزی خود ، کارگران با تلاش و کوشش در کار خود ، و همه قشرهای مؤمن به انقلاب در محل کار خود و در جامعه برای پیروزی اسلام و انقلاب می توانند تلاش کنند و هر کس با کاری که به عهده دارد می تواند با نیت خیر خود انقلاب را یاری کند . من (زین العابدین زینلی) اکنون که این وصیت نامه را می نویسم به خوبی ، یاری امام حسین (ع) را احساس می کنم ومی توانم بگویم که از کسانی نیستم که در سخت ترین شرایط امام حسین (ع) را ترک کردند هر چند نمی توانم خود را هم با یاران امام مقایسه کنم و فقط خود را یار امام خمینی کبیر رهبر انقلاب می دانم که او یار واقعی امام حسین (ع) می باشد و این از بزرگترین آرزوهای من بوده است ؛ ولی فراموش نشود که هستند در بین رزمندگان کسانی که لیاقت آنرا دارند که در کنار یاران امام حسین (ع) قرار بگیرند .
در آخر از پدر و مادر عزیز و مهربانم به خصوص مادر عزیز و دلبندم می خواهم که از من راضی باشند و از من ناراحتی در دل نداشته باشند و اگر کوتاهی از این حقیر دیده اند مرا حلال کنند چون من خود را فرزند خوبی برای شما نمی دانم و شما بودید که مرا چنین تربیت کردید که عاشق امام حسین (ع) باشم و در راه اسلام قدم بردارم . حال که در راه خودتان موفق بوده اید و در راهی که به آن ایمان داشته اید مرا هدایت کرده اید به آن افتخار کنید و یا اینکه توانسته اید هدیه ای در راه اسلام بدهید سرافراز باشید و بعد از این اگر خواستید در مرگ من گریه کنید به یاد امام حسین (ع) و یاران باوفای او باشید و برای امام حسین (ع) گریه کنید .
از برادران و خواهرانم می خواهم که آداب اسلامی را رعایت کنند و هیچ گاه از امام و اسلام دست برندارید تا همدیگر را با خوشحالی در جهان دیگر ملاقات کنیم .
خدایا ..... خدایا .....
تا انقلاب مهدی
حتی کنارمهدی؛ خمینی را نگهدار .
از عمر ما بکاه به عمر رهبر افزای .
خدانگهدار
زین العابدین زینلی
شهید از زبان همرزمان
شهید زین العابدین زینلی در عملیات های بیت المقدس و عملیات پیروزمندانه محرم شرکت داشتند .
در عملیات محرم چون نیروی با تجربه ای بود نسبت به بقیه همرزمان رشادت زیادی از خود نشان داد و مرحله اول با پیروزی رزمندگان به پایان رسید . در مرحله دوم عملیات محرم به همراه یکی از همرزمان خود از روستای قامیشلو در بین عراقیها گرفتار می شوند و به طرز معجزه آسا و زیرکی و مهارت خاصی از چنگال آنها رها می شوند و موفق می شوند راننده یک جیپ فرماندهی عراقیها را که فرماندهان آن فرار کرده بودند و یا به درک واصل شده و جیپ فرماندهی را سوار و به طرف نیروهای خودی حرکت نمایند و چون جیپ عراقی بوده نیروهای عراقی زیاد حساس نمی شوند ولی موقعی که وارد منطقه عملیاتی رزمندگان اسلام می گردند از طرف نیروهای ایران مورد حمله قرار می گیرند که آنهم یا شگرد خاص که پیاده می نمایند در امان ماندند و ماشین سالم تحويل نیروهای خودی می گردید .
ايشان در مرحله بعدي عمليات هم كه در منطقه صاف و عاري از عوارض بود به جهت جلوگيري از مكر و حيله دشمن به طرف يك ماشين بزرگ از نيروهاي عراقي كه در منطقه خاموش شده بود رفت و پس از بررسي لازم كه خالي از نيروي عراقي بود به طرف ستون در حال حركت رزمندگان اسلام برگشت كه در حال برگشت مورد اصابت گلوله دشمن قرار گرفت و چون رزمندگان از آن منطقه فاصله زياد گرفتند و چون عمليات هم حالت تك ايزائي داشت قادر به جمع آوري شهداء و مجروحين نشدند و از طرفي منطقه عملياتي ماسه زار و رملي بو و طوفانهاي شديد امكان پيدا كردن هر چيز را غير ممكن مي ساخت .
از خصوصيات اخلاقي ايشان از هر كدام از همرزمان كه پوسيده شود خوش برخوردي و بشاش بودن و شجاعت ايشان زبانزد همگان بود .
از ايثارگري ايشان هم اين نكته قابل ذكر است كه قبل از عمليات محرم به لطف خداوند باران سيل آساسي در منطقه عملياتي شروع به باريدن كرد به طوريكه كليه وسايل و تجهيزات و لباسهاي رزمندگان اسلام خيس و غير قابل استفاده بود و ايشان كه يك پيراهن نظامي خشك داشت باتوجه به اينكه خودش بيشتر محتاج آن بود لذا پيراهن خود را به يكي از همرزمان هديه كرد و از اين دست كارها ايشان زياد مي كرد كه بيان آن مستلزم وقت و پيگيري و جمع آوري از طرف همرزمان وي مي باشد .
و اين ايثار و از خود گذشتگي ها در ميان شهداء اسلام فراوان يافت مي گرديد .
هم رزم شهيد ، برادر بسيجي حاج مصطفي عرب
زندگینامه :شهید نعمت اله مهدوی
در چهارم فروردين ماه سال 1344 در روستاي لنج از شهرستان مباركه فرزندي به دنيا آمد كه نامش را نعمت اله گذاردند . نعمت اله در سن 6 سالگي كه پدرش را از دست داد و مادر ايشان سرپرستي او را به عهده گرفت . بعد از گذشت چند سال مادر ايشان به همسري مردي از طالخونچه به نام علي اكبر شهرياري در آمدند و از آن به بعد نعمت اله به همراه ديگر اعضاء خانواده به زندگي خود ادامه دادند . نعمت اله دوران ابتدايي را در مدرسه بهرام طالخونچه كه پدرش در اين مدرسه به عنوان خدمتگذار بود ، گذراند و تا سال دوم راهنمايي در مدرسه شهيد باهنر به تحصيلات خود ادامه دادند .
بعد از پيروزي انقلاب اسلامي در سال 1357 در فعاليتهاي پايگاه بسيج روستا شركت داشت و يكي از اعضاء فعال پايگاه به حساب مي آمد . در همين دوران برد كه نعمت اله در بانك صادرات طالخونچه با روحيه بسيجي مشغول خدمت شد .
نعمت اله علاقه زيادي به خدمت در بسيج از خودشان مي داد تا اينكه بواسطه آشنايي با رزمندگان طالخونچه كه قبل از ايشان به جبهه هاي جنگ رفته بودند سرانجام تصميم گرفت كه به نواي حضرت امام (ره) لبيك گفته و به همراه يك گروه 20 نفري از رزمندگان شهر در سال 1361 عازم جبهه هاي جنگ گرديد .
حضور نعمت اله در اين مقطع در جنگ مواجه با شروع عمليات محرم بود كه ايشان در گردان پياده در تیپ قمر بني هاشم كه به تازگي تشكيل شده بود حضور پيدا نمود و در اين عمليات شركت نمود . ايشان در مرحله سوم عمليات محرم در عين خوش شركت داشت و در اين عمليات جاويد الاثر گرديد و مادر ايشان هميشه چشم انتظارش بود كه شايد خبري از فرزند عزيزش براي او بياورند .
سرانجام در سال 74 پيكر مطهر اين شهيد كه در عمليات محرم به شهادت رسيده بود توسط گروه تفحص سپاه پيدا شد و در گلزار شهداء طالخونچه بعد از تشييع توسط مردم خدا جوي و شهيدپرور شهر طالخونجه به خاك سپرده شد .
وصیت نامه
بسم الله الرحمن الرحیم
با درود به رهبر كبير انقلاب اسلامي ابران و با درود به روان پاك شهيدان از صدر اسلام تا انقلاب عاشورا و از انقلاب عاشورا تا كربلاي ايران و با درود بر امت شهيد پرور ايران
ولاتحسبن الذين قتلوا في سبيل اله امواتا با احيا عندربهم يرزقون
به كسانيكه در راه خدا كشته شده اند نگوييد مرده اند بلكه آنان زنده اند و نزد خدا روزي مي خورند
سلام بر امت الان كه دارم اين كلام را مي نويسم نمي دانيد از هيجان اينكه مي خواهم به عملیات بروم چقدر خوشحالم من مي خواهم به پدر و مادران و خواهران و برادران بگويم از اين كه من به جبهه مي رفته ام ناراحت نباشند و اگر هم شهيد شدم گريه و زاري نكنند كه من فرزند اسلام هستم و در راه خدا شهيد شده ام و اگر گريه و زاري بكنيد دشمنان اسلام شاد مي شوند و اين را بدانيد كه فرزندي كه در راه خدا شهيد شده است باعث سرافرازي است و اسلام به اين خونها پايدار است ، ما بايد خون و خونها بدهيم تا بتوانيم حقانيت اسلام را ثابت كنيم . و اين آخرين پيام من براي خانواده و ديگر فاميلها و آشنايان است هيچ وقت روحانيت مبارز را فراموش نكنيد كه اگر پشت روحانيت را خالي كنيد روحانيت شكست مي خورد و اگر روحانيت شكست خورد اسلام شكست مي خورد . و اگر اسلام شكست خورد فكر كنيد چه مصيبتي به بار مي آيد .
خدايا تو شاهد باش كه چيزي عزيزتر از جانم ندارم كه فداي اسلام و قرآن بكنم .
پروردگارا ؛ تو خودت يار و ياور امام امت خميني بت شكن باش .
من به خانواده ام تاكيد مي كنم كه پيرو خط امام باشند و هر موقع به ياد من افتاديد و خواستيد گريه كنيد و يا بر سر قبر من بياييد آن لحظه به فكر امام حسين (ع) باشيد كه در آن زمان چگونه با يزيد براي آزادي مسلمانان از زير سلطه ، خود و فرزندانش را دو دستي تقديم حق تعالي نمود .
مادر عزيزم لباسهاي مرا بر ميخ هاي ديوار آويزان كن چونكه من نمرده ام بلكه زنده ام .
برادران و خواهران من به جبهه رفتم تا شايد در عملياتي كه در پيش است بتوانم شركت كنم و بتوانيم كربلا را آزاد كنيم و پس از آزادي كربلا همان طور كه امام گفت :
راه قدس از كربــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــلا مي گذرد
بسوي قدس بشتابيم و سرزمين لبنان را از دست صهيونيسم كافر آزاد كنيم و مسلمين جهان را به پيروزي برسانيم و پرچم پر افتخار اسلام را بر آسمان سراسر جهان برفراز كنيم .
مادرم اگر من شهيد شدم زينب وار پيام مرا به امت شهيد پرور برسان و چون كوه استقامت كن زيرا كه با استقامت تو دشمنان اسلام نابود مي شوند و از شما مي خواهم كه در مقابل اين منافقان قاطعانه استقامت كنيد كه حضرت علي (ع) در اين باره فرموده اند :
اي سپاه اسلام اين منافقان گرسنه جنگند و از شما تقاضای چنین طعامی را کرده اند پس اینک یا به خواری تن دهید و راه پستی را پیش گیرید و یا شمشیرها را از خونشان سیراب سازید ، مرگ شما وقتی است که زنده بمانید اما مقهور و سرافکنده و حیات حقیقی شما وقتی است که بمیرید اما سرفراز و پیروز .
امروز افتخارمان این است که در راه عقیده ای جهاد می کنیم که به حقانیت آن کاملا آگاهی داریم و غیر از این برایمان راهی نمی ماند که یا پیروزیم و یا شهادت را چون اسلحه ای مرگبار بر فرق دشمن فرود آوریم .
خدایا مرا در راهت ثابت قدم بدار .
پدر و مادرم را از صمیم خاطر سلام عرض می کنم و مرا ببخشید .
برادران و خواهران از خدا بخواهید امام را سالم و سلامت نگه دارد . رزمندگان اسلام را دعاکنید و از خدا بخواهید که هر چه زودتر پیروز شوند
خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار
تاریخ نگارش وصیتنامه قبل از عملیات محرم سال 61
والسلام
نعمت ا... مهدوی
زندگینامه :شهید غلامعلی خلیلی
شهید غلامعلی خلیلی در چهارم آذرماه سال 1346 در روستای طالخونچه در میان خانواده ای کشاورز و مذهبی بدنیا آمد و پس از گذراندن دوران ابتدایی به عنوان کارگر ساختمانی در کنار یکی از بنّاهای طالخونچه مشغول بکار شد و از همان کودکی پر شور و فعال بود و با شروع انقلاب در تمام تظاهرات ضد رژیم شاه شرکت می کرد بعد از پیروزی انقلاب در سال 60 از عشق و علاقه زیادی که به سپاه پاسداران داشت در بسیج سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شهرضا ثبت نام کرد و شروع به فعالیت نمود .
او عشق و علاقه زیادی به امام (ره) و ولایت فقیه داشت ، از همان اوایل عاشق شهادت بود و همیشه می گفت من باید به جبهه بروم و شهید بشوم زیرا مردن در بستر برای من ننگ است ، وی چندین بار می خواست به جبهه برود اما چون سنش کم بود او را قبول نمی کردند تا اینکه در اول شهریورماه 61 با گریه و التماس از پدر و مادر خود رضایت گرفت و از طرف بسیج مبارکه به جبهه اعزام شد و مدت سه ماه در جبهه بود تا اینکه در عملیات پیروزمندانه محرم به آرزوی دیرینه خود یعنی شهادت رسید .
روحش شاد و راهش پر رهرو باد
وصیت نامه
بسم الله الرحمن الرحیم
انا لله و انا الیه راجعون
ما همه از خداییم و به سوی او باز می گردیم
مپندارید آنانکه در راه خدا کشته شده اند مرده گانند بلکه آنان زنده اند و نزد خدای خود روزی می خورند. سلام بر تو ای رهبر بزرگ و سلام بر تو ای پدر و مادر ، سلام بر شما که اینگونه فرزندان خود را در دامن پاک پرورانده اید و او را به خدای خود هدیه کرده اید .
مادر جان امیدوارم که مانند فاطمه زهرا (س) بر سر من مادری کنی مبادا ناراحتی به خودت راه دهی و برای پسرت ناراحت باشی و به جای گریه و زاری شادی و مباهات را برگزینید تا دیگران ادامه دهنده راهم باشند ، به خواهرانم بگویید که زینب وار عمل کنید ، قبل از هر چیز استعمار از سیاهی چادر شما می ترسد تا سرخی خون من حجابتان را رعایت کنید تا مرید زینب باشید و در نمازهای جمعه و دعاهای کمیل و توسل شرکت کنید . امام عزیز و رزمندگان را دعا کنید .
مادر عزیزم مبادا بخاطر از دست دادن من منتی بر سر کسی بگذاری و پدر عزیزم باید مرا ببخشید که در زندگی به تو کمکی نکردم مراحلال کنید ، به برادر و خواهران و خویشاوندان بگویید اگر بدی از من دیدید مرا حلال کنید ، در پایان طول عمر امام عزیز را از خداوند متعال خواستارم .
والسلام علیکم و رحمته الله و برکاته
برادر شما غلامعلی خلیلی
زندگینامه :شهید محسن علامی
شهید محسن علامی در سال 1344 در شهر طالخونچه چشم به جهان گشود ، پس از دوران کودکی در سن 7 سالگی وارد محیط تحصیل شد ، پس از دوران ابتدایی در مدرسه راهنمایی شهید باهنر مشغول تحصیل شد و پس از طی دوران راهنمایی در سال 61 در دبیرستان طالقانی طالخونچه کلاس اول دبیرستان را شروع کرد ، این بود شمه ای از دوران تحصیل شهید اما ایام فراغت و تعطیلات مدرسه در کلاسهای آموزش قرآن و مسایل مذهبی شرکت می کرد و قرائت قرآن و مداحی را یاد گرفته بود، به مطالعه کتابهای مذهبی علاقه داشت ، کتابهای شهید مطهری را مطالعه میکرد و در مراسم های مختلف مذهبی و سوگواری آقا اباعبدالله (ع) شرکت فعال داشت .
از ابتدای تشکیل بسیج در طالخونچه عضو بسیج شد و به یاد گرفتن آموزش نظامی پرداخت ، با شروع جنگ تحمیلی بیشتر فعالیت می کرد ، پیامهای امام (ره) را با دقت توجه میکرد ، و نسبت به پیامهای امام متعهد بود و به همین منظور حضور در جبهه را یک وظیفه می دانست و به خاطر همین احساس مسئولیت در سال 61 با جمعی از همکلاسی ها و دوستان بسیجی به جبهه اعزام شد و در عملیات محرم در منطقه عین خوش به شهادت رسید ـ روحش شاد ـ
وصیت نامه
بسم الله الرحمن الرحیم
شهادت می دهم که خدایی جز خدای یکتای بی همتا نیست و هر چه او برای بندگانش مقرر کرده همان خواهد شد ، شهادت میدهم که محمد مصطفی (ص) پیغمبر و برگزیده اوست به رسالت و بعد از او امیرالمؤمنین و یازده فرزندش خلیفه و جانشین او هستند ، سلام بر امام خمینی رهبر کبیر انقلاب اسلامی و درود بر شهیدان راه حق و آزادی و جنگ تحمیلی ، سلام بر پدر و مادر عزیزم .
پدر عزیزم مرا می بخشید و حلال می کنید که بدون اجازه شما و در غیاب شما عازم جبهه شدم ، من احساس کردم اکنون حضور ما در جبهه واجب تر از حضور در کلاس درس است و به همین منظور تصمیم گرفتم با عده ای از همکلاسی ها و رفقای بسیجی به جبهه برویم اما شهادت در راه خدا افتخاری است که شامل همه نمی شود . اگر مقدر بود شهید شوم مرا حلال کنید و ببخشید و اگر هم شهید نشدم به وظیفه ام عمل کرده ام ، در هر حال آنچه مقدر شده است انجام خواهد شد ، شما هم بر مقدرات الهی راضی و شاکر باشید .
سلام مرا به برادر و خواهرانم برسانید ، اقوام و بستگان را سلام برسانید .
ما را از دعای خیر فراموش نکنید .
التماس دعا ؛ محسن علامی اعزامی از طالخونچه
وصیت نامه
بسم الله الرحمن الرحیم
انالله و انا الیه راجعون
همانا ما از خدا هستیم و به سوی او باز می گردیم
با درود به رهبر انقلاب اسلامی ایران امام خمینی و با درود به رزمندگان اسلام و سلام به شهدایی که جان خود را در راه ثمر بخشیدن این انقلاب اسلامی ایثارها از خود نشان دادند .
پدر و مادر گرامیم شهادت خیلی لیاقت می خواهد ، من لیاقت شهید شدن را ندارم ولی اگر شهید شدم شما هیچ لازم نیست که ناراحت باشید و باید صبر داشته باشید ، من خیلی دلم برایتان تنگ شده است دلم می خواهد شما را ببینم ولی تا بعد از حمله مقدور نیست ، امکان دارد در این حمله شهید یا زخمی یا سالم باشم ، اگر شهید شدم که زهی سعادت و اگر سالم ماندم که ان شاء ا... بر میگردم .
امیدوارم بتوانم در راه تداوم بخشیدن این انقلاب کمکی بکنم ، اما شما باید خوب چشم و گوشتان را باز کنید مبادا از شهید شدن من برنامه زندگیتان به هم بخورد . پدر عزیزم امیدوارم که شما از دست من راضی بوده باشید ، از صمیم قلب برادر و خواهرانم را همیشه نصیحت کنید که می کنید ، همه ما باید از این دنیای خاکی دل بکنیم و به سرای دیگر برویم چه بهتر که با پاکی و خوبی و شهادت از این دنیا برویم .
شما را توصیه می کنم که به تقوا و بعد برادری . و خدا را فراموش نکنید
والسلام
محسن علامی