حکایات امروز
بسم الله الرحمن الرحيم
حكايات امروز:
بلبلي ديدن كه مي خواند و مي رفت از او پرسيدن كه چرا اين جوري مي خواني؟
گفت :فرقي نمي كنه چه جوري بخوني؛فرقي ميكنه كه چه جوري صرف اش كني
كلاغي قار قار كنان رد مي شد و مي رفت
به او گفتنند:چرااين قدر قتار قار ميكني؟
او گفت:من قار قار نميركنم ؛شما قار قار مي شنويد
به سليمان گفتند : خدا چرا مورچه را آفريد ؟
او گفت:مورچه هم مي پرسد كه اي خدا چرا آدم ها را خلق كردي؟
به روباهي گفتند :چرا به تو ميگيند مكار؟
گفت : من مكار نيستم شما من را مكار تصور ميكنيد
بياييد
منفي نگر
نباشيم
+ نوشته شده در ۱۳۸۹/۰۷/۲۷ ساعت توسط زمان زاده
|